ماه رويا گرد آن رخ زلف چون زنجير چيست

شاعر : سنايي غزنوي

وندران زنجير چندان پيچ و تاب از قير چيستماه رويا گرد آن رخ زلف چون زنجير چيست
خود منم ديوانه بر عارض ترا زنجير چيستگر بود زنجير جانان از پي ديوانگان
توده‌ي عنبر فگنده بر شراب و شير چيستگر شراب و شير خواهي مضمر اندر ياسمين
از خيالت روز و شب در چشم من تصوير چيستقبله‌ي جان اي نگار از صورت و روي تو نيست
گرد آن دو نرگس بيمار چندان تير چيستقد من گر چون کمان از عشق تو شد پس چرا
اندر آن آيت به جز اندوه و غم تفسير چيستآيتي کز فال عشق تو برآيد مر مرا
جز رضا دادن نگارا حيله و تدبير چيستدر ازل رفته‌ست تقديري ز عشقت بر سرم
در وفا و عهد تو چندين ازو تقصير چيستاي سنايي چون مقصر نيستي در عشق او